اوهام

ساخت وبلاگ

اکثر شب هام اینجوری شده که چراغ رو خاموش میکنم، شمع های بالای تختم رو روشن میکنم، عود رو میسوزونم، پلی لیست soundtrack هامو میزارم ، رو تختم دراز میکشم و به سایه شمع ها رو سقف خیره میشم. یه یک ساعتی تو اون فضای وهم آلود و معبد گونه غرق میشم تا خوابم ببره. 

اوهام...
ما را در سایت اوهام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eternal-illusiona بازدید : 153 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:11

 I tried for youTried to see through all the smoke and dirtIt wouldn't moveWhat could I do?I touch your headTo pull your thoughts into my handBut now I can'tSay isn't it strange?Isn't it strange?I am still meYou are still youIn the same placeIsn't it strangeHow people can changeFrom strangers to friendsFriends into loversAnd strangers again?Back to this roomBack to our rootsWhat did we lose?What did we lose?If I couldI'd pull your strings for one more danceBut I can'tSay isn't it strange?Isn't it strange?You look at meI look at youWith nothing to sayIsn't it strangeHow people can changeFrom strangers to friendsFriends into loversAnd strangers again?Then the silence steals over to my bedsideAnd it whispers who I amThat violent disclosure tus my insidesStops me when I try to standIsn't it strangeHow people can changeFrom strangers to friendsFriends into loversAnd strangers again?  اوهام...
ما را در سایت اوهام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eternal-illusiona بازدید : 157 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:11

من فکر میکنم تزکیه کننده ها شجاع ترین ادم ها هستن. اینکه تو میدون جنگ مقابل دشمن هات شجاع باشی یه نمونه از شجاعته اما جنگ اصلی بین تو و خودته و اگر تو اون شجاع باشی به بالاترین سطح شجاعت رسیدی. ادمها رو نگاه کن. هیچ وقت نمیخوان به ضعف و کثافت درونشون اقرار کنن. هرکاری میکنن تا باهاش رو به رو نشن. همه چیز حکم distraction رو داره. الکل، مخدر ، روابط، فضای مجازی، مهمونی… و هر اتفاق ناگواری که میوفته همه عوامل بیرونی رو مقصر میدونن اما نمیخوان به درونشون نگاه کنن. از خودشون فرار میکنن. اما یه تزکیه کننده جرئت این رو داره که تمام عوامل بیرونی رو بزاره کنار و خودش رو اونقدر واکاوی کنه تا به درونی ترین و عمیق ترین ریشه برسه. جرئت میکنه کثافت رو از درونش بکشه بیرون و باهاش مواجه شه. بیاره جلو چشم هاش و مستقیم بهش نگاه کنه. اره دردناکه… ولی فقط تو همون لحظه است که میتونی نابودش کنی. دیشب همین کار رو کردم. یه چیزی تو درونم بود که از وجودش خبر داشتم اما جرئت مواجه باهاش رو نداشتم. واسه همین هی سرکوبش میکردم. در واقع محرک اصلی خیلی از افکار و رفتارهای اخیرم یه وابستگی خدشه دار شده بود اما نمیخواستم باهاش رو به رو شم. دیشب بالاخره این جرئت رو به خودم دادم. از درونم کشیدمش بیرون و بهش خیره شدم. بهش گفتم بیا جلو، قرار نیست تا ابد ازت فرار کنم. من آماده ام… اوهام...
ما را در سایت اوهام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : eternal-illusiona بازدید : 138 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:11